در این جستار سعی دارم در ابتدا به کمک تعریف گروتسک و دیدگاه باختین به توضیح بدن گروتسک بپردازم. ریشهی واژه گروتسك از واژهی ایتالیایی «گروتا[1]» به معنی غار گرفته شده است. معنای دقیق فنی این واژه به کاربرد معمولی آن چندان ربطی ندارد. گروتسك به معنای نوعی تزیین و آرایش با نشان و نگین، مجسمه، شاخ و برگ، تخته سنگ و ریگ است. از آنجا که اینها در غار و سردابهها یافت میشدند، گروتسکی[2] نام گرفتند. این اصطلاح برای نامیدن نقاشیهایی به کار گرفته شد که آمیزهای از انسان، حیوان و گیاه را تصویر میکرد. در مفهوم این واژه، گروتسك، ناهنجار، وارونهساز و بيگانهساز است، چون در آن حقيقت تحريف ميشود؛ چراكه هدف گروتسك از استحكام انداختن سلسله مراتبها، هنجارها و معيارهاست و از اينرو مفاهيمی چون زشتی، خيالپردازی و نفرتانگيزی را میتوان در آثار گروتسكی يافت. از دست دادنِ حس و عدم درك واقعيت، چهرهپوشاني یا همان نقابپوشی، دگرديسي، مسخ، استحاله، ناهمزمانی و شئوارگی از ديگر ویژگیهای شخصیتها و حوادث گروتسكی است.
حال در مورد بدن گروتسک این شیوارگی و زشتی و نفرت انگیزی با خصوصیات پست بدنی انسان تشدید میشوند. بدن گروتسک مفهومیست که باختین در تحلیل آثار رابله به کار میبرد. بدن گروتسک در تعریف باختین بدنیست که اشاره به وجوه انسانی و زمینی انسان در مقابل وجوه استعلایی و انتزاعی او دارد، او شرح میدهد که چگونه گروتسک بزرگداشتی است بر چرخهی حیات که وجه مثبت آن تولید مثل و زایش و وجه منفی آن مرگ و زوال است. از این منظر بدن گروتسک با اعمالی هم چون دفع، تولید مثل، خوردن و نوشیدن در مقابل مفاهیم انتزاعی و والا و ایدهآل از بدن قرار میگیرد و از آنها اسطورهزدایی میکند. گروتسك فاش كنندهی احتمال دنیایی كاملاً متفاوت با تناسبی دیگر است و دنیای حاضر ناگهان و بهطور كامل برای ما بیگانه میشود، زیرا امكان یك جهان مساعد مانند دوران طلایی و حقیقت كارناوال یا خوشگذرانی در آن تجلی مییابد. بشر دوباره به خود بازمیگردد. جهان نابود میشود تا دوباره به شیوهای نو شكل گیرد و درحالیكه میمیرد، متولد میشود. باختین ادراك خود از هیئت كارناوالی را از رابله گرفته است. رابله خصوصاً به جسم و بیان فعالیتهای جنسی و شهوانی میپردازد. برای او روزنههای بدن بسیار مهم هستند. چشم، گوش، بینی، دهان، واژن و مقعد. بدن در عملكردهایی مانند خوردن، جویدن، لیسزدن، ادراركردن و عشقبازی مشاهده میشود كه تمامی آنها به واسطهی واژههایی نمود مییابند كه برای تأكید هرچه بیشتر در كنار یكدیگر گذاشته شدهاند. همچنین تولد و مرگ نیز به گونهای طنز مورد پردازش قرار گرفتهاند. تصویر بدن و اجزای آن با یكدیگر تركیب شدهاند و همجوار یكدیگر قرار میگیرند و باعث بازشناسی سادهای در هرگونه حسی از یك عضو به عنوان قسمتی خصوصی یا عمومی، خوب یا بد، زننده یا جذاب میشوند. تمامی اجزا متعلق به یك كل هستند، اما مهمتر این است كه افراد به واسطهی تركیب تمامی این اجزا، به عنوان اجزای یك كل بزرگتر با یكدیگر مرتبط میشوند.
مسألهی مهم دیگر این است كه او از اثر رابله، افسانهای را شكل میدهد كه شامل مردم به عنوان یك كل واحد است و جسم به عنوان سمبلی فردی، اجتماعی و طبیعی، و استعارهای از جهان هستی است كه به آن تعلق داریم. بدین شكل او این كارناوال و عیاشی را به یك افسانه تبدیل میكند؛ و بیشتر افسانهای از آن وجود دارد تا كارناوال واقعی كه نهایتاً نگرش باختین را از هیئت جهانی ارائه میدهد. در این افسانه عمدهی توجه بر فرآیندهای ناشی از روابط جنسی و بخشهایی از بدن است كه به واسطهی فرهنگهای مرسوم تحقیرشده و جنبهای خصوصی یافتهاند. برای باختین آنچه كه تحقیر و خصوصی شده، باید مورد پذیرش قرار بگیرد و تجلیل شود. تا زمانی كه این دوگانگی بین روح و بدن وجود داشته باشد، جسمی داریم كه علیه خود بوده و تحقیر شده است و به عنوان یك عنصر خارجی به شمار میرود كه انكاركنندهی وحدت وجودی و تمامیتیست كه لازمهی سرشت راستینش است. در نتیجه قالب گروتسك پذیرش آنچه را كه انكار شده، الزامی میكند. همچنین در این فرآیند بزرگداشت و جشن و سرور جسمانی، بدن دوباره با زمین یگانه میشود. اتحادی كه به واسطهی تاریخ نابود شده است. این یك جنبهی تعیین كننده در فرضیهی باختین است، زیرا به واسطهی نگرش به تولد و مرگ و مرتبط كردن آنها به طبیعت و زمین، میخواهد سنجشی جدید در دیدگاه ما ایجاد كند. از یك مادر انسانی زاده میشویم و دوباره به آغوش مادر زمین باز میگردیم تا دوباره متولد شویم. عبارت مرگِ فردی در اینجا حذف میشود، چراكه مرگ ما را به زمین بازمیگرداند كه منشأ تولد دوباره و پیدایش دیگرگونههاست.
منابع:
فرهادیکیا، مهسا. (1393)، «فمینیسم و هنر: بدن گروتسک: بازپسگیری معنا»، دوهفتهنامه تندیس، شماره 290، ص. 21-20.
تسليم جهرمي، فاطمه؛ طالبيان، يحيي. (1390)، «تلفيق احساسات ناهمگون و متضاد (گروتسك) در طنز و مطايبه»، فصلنامه علمی پژوهشی فنون ادبی دانشگاه اصفهان، سال سوم، شماره 1(پیاپی 4)، 20-1.
آدامز، جیمزلوتر؛ یتس، ویلسون. (1394)، گروتسك در هنر و ادبیات، ترجمهی آتوسا راستی، تهران: نشر قطره.
Bakhtin, M. M. (1984), Rabelais and His World, Translated by Helene Iswolsky, Bloomington: Indiana University Press.
[1] grotta
[2] grotteschi